خلاصه کتاب بابای پولدار، بابای بی پول (4)-pdf
خلاصه کتاب بابای پولدار بابای بی پول (٤)
بخش نهم : دست به کار شدن
من فرآیند ده گانه زیر را به منظور پرورش استعداد خدادادی به شما عرضه می کنم.
استعدادها و نیروهایی که تنها در اختیار شماست.
گام ۱- به نیرویی برتر از آنچه آشکار است نیاز دارم ، نیروی روان فهرست مختصری درست میکنم نخست (نخواستن ها) که آفریننده (خواستن ها) هستند.
ـ نمی خواهم که در سراسر زندگی کار کنم.
ـ شغلی مطمئن و خانه ای در حومه شهر را نمی خواهم.
ـ نمی خواهم کارمند کسی باشم.
ـ متنفرم از این که مانند پدرم به دلیل گرفتاریهای کاری به تماشای مسابقه فوتبال فرزندم نروم.
ـ متنفرم از اینکه حاصل سخت کوشی و جان کندن خود را مانند. پدرم به دولت بدهم.
اکنون (خواستن ها) را به یاد بیاورم.
ـ می خواهم برای سفر کردن و زندگی به سبکی که دوست دارم ، آزاد باشم.
ـ می خواهم در جوانی به اینها برسم.
ـ ساده سخن این که می خواهم آزاد باشم.
ـ مهار وقت و زندگی به دست خودم باشد.
ـ می خواهم پول را به خدمت و کار کردن و ادارم.
گام ۲- حق انتخاب روزانه نیروی گزینش (انتخاب)
همانطور که انسانها میل دارند تا در سرزمینی آزاد زندگی کنند در واقع خواهان حق انتخاب هستیم.
گام 3- در دوست گرفتن دوراندیش باشید نیروی همگرایی
من دوست را بر پایه وضعیت مالی بر نمی گزینم من دوستانی دارم که از تنگدستی آه شان بلند است و دوستانی که میلیون ها دلار ثروت دارند نکته مهم این است که از هر دو گروه چیز می آموزم این یادگیری آگاهانه است.
گام 4- در یک فرمول خبره شوید سپس به یادگیری فرمول تازه ای رو آورید نیروی با شتاب آموختن
نانوایان در پخت نان نسخه ای را پیروی می کنند حتی اگر ننوشته و تنها در مغزشان باشد. پول ساختن هم چنین است. به این دلیل است که پول را اغلب (مایه) می نامند.
گام ه- نخست سهم خود را بپردازید.
اگر نمی توانید مهار خود را در دست داشته باشید به گرد ثروتمندی نگردید سرمایه گذاری کردن پول در آوردن و آن را بر باد دادن معنا ندارد. بی بهره بودن از خود سازمان دهی است که دریافت کنندگان اضافه حقوق های کلان را بی درنگ به خرید خودروی تازه یا سفرهای تفریحی می کشاند.
گام 6- به کارگزاران خوب ، مزد بدهید. نیروی رایزنی برتر
اغلب می بینیم که بر دیوار خانه ها تابلوی فروش بی واسطه نصب کرده اند. یا در آگهی های تلویزیون از (کارگزاران ارزان) می شوید بابای دارا عکس اینها را توصیه می کند. او عقیده داشت که باید به حرفه ای ها دستمز خوب پرداخت ، خودش نیز چنین می کرد. کارگزار چشم و گوش شما در بازار است. همواره آنجا هستند و نیازی به حضور من و شما نیست.
گام ۷- همچون سرخ پوستان نیروی رایگان گرفتن
نخستین مهاجران به آمریکا در برابر برخی از عادت های فرهنگی بومیان سردرگم می شدند. برای مثال چنانچه یک سفید پوست احساس سرما میکرد. سرخ پوستان به وی پتو می دادند. سفید پوست آن را هدیه می پنداشت و هنگامی که سرخ پوست برای پس گرفتن پتو می آمد، اغلب جریان ، به بگو مگو ختم می شد.
گام 8- نیروی تمرکز دارایی ها برایتان وسائل رفاه و خوش گذرانی می خرند
من چیزهای قشنگ و تجملی را به اندازه دیگران دوست دارم تنها تفاوت این است که بسیاری از مردم چیزهای تجملی را با گرفتن وام و اعتبار می خرند.
گام ۹- نیاز به پهلوانان : نیروی افسانه ها
در بازی های کودکی، ارزو می کردم مثل قهرمانان باشم و می خواستم همه چیز درباره آن ها بدانم کلوپ و میزان پرداختهای آنان را می شناختم و می دانستم که قهرمانان چگونه به آنها راه می یابند. می خواستم تا همه چیز را درباره قهرمانان دلخواه بدانم زیرا میل داشتم مانند آنها شوم .
گام ۱۰- به دیگران بیاموزید خودتان نیز خواهید آموخت نیروی بخشش
هر دو بابای من آموزگار بودند. بابای دارا به من درسی داد که در سراسر زندگی همراهم خواهد ماند و آن نیاز به خیرخواهی و بخشندگی است. بابای دانشمندم از وقت و دانش خود بسیار می بخشید ولی هرگز پول به کسی نمی داد او می گفت وقتی پول اضافی داشتم چنین خواهم کرد و صد البته هیچ گاه چنین فرصتی پیش نمی آمد.
بخش دهم باز هم بیشتر می خواهید؟ پاره ای از بایدها را در پی می آورم.
آنچه را که اکنون انجام میدهید کنار بگذارید. به سخنی دیگر، کارتان را متوقف کنید و ارزیابی نمایید که چه فعالیتهایی نتیجه بخش و کدام ها بی نتیجه بوده اند.
ـ به دنبال اندیشه های نو باشید.
ـ کسی را بیابید که راهی را که شما می خواهید بروید پیش تر رفته باشد او را به ناهار مهمان کنید. از وی راهمنایی های بکر بخواهید و چم و خم انجام آن فعالیت را جویا شوید.
ـ در کلاس ها شرکت نموده و نوارهای آموزشی بخرید.
ـ پیشنهادهای فراوان بدهید هنگامی که در پی خرید ملک هستم ، به موارد زیادی سر می زنم. پیشنهاد می دهم اگر شما از پیشنهاد درست آگاهی ندارید. مانند من هستید.
ـ پیشنهاد را بنگاه و کارگزار می دهد کار اندکی برای من می ماند.
ـ اصول شناسایی ارزش در همه موارد (خرید مستغلات ، سهام ، شرکتی تازه ، خانه ای تازه ، همسر ، حتی پودر رختشویی) یکسان است. فرایند همواره یکسان است. باید بدانید چه می خواهید و در پی آن بگردید.
ـ به دنبال موارد مناسب باشید. سود را باید هنگام خرید برد نه فروش
ـ از گذشته ها و تاریخ درس بیاموزید.
ـ آنانی که به راه می افتند از ایستاده ها می گذرند.
اینها پاره ای از کارهایی است که من در پی یافتن فرصت ها کرده و می کنم همان گونه که فعل انجام دادن را بارها و بارها در این کتاب آورده ام. به اقدام و عمل کردن باور دارم باید پیش از انتظار پاداش مالی اقدام کنیم. پس هم اکنون دست به کار شوید.