قدرت فکر-pdf
قدرت فکر
ما به طرف اندیشه های غالب خود کشیده می شویم
اصل از این قرار است : ( به هر چیزی که فکر کنی به طرفش کشیده می شوی) حتی اگر به چیزهایی فکر کنیم که دلخواه مان نیستند باز هم به سوی همان ها کشیده می شویم. علت آن است که مسیر حرکت ذهن هیمشه به سوی چیزی است و نه در جهت گریز از آن اگر من به شما بگویم ( راجع به یک فیل صورتی بزرگ با گوشهای بزرگ و خالهای قرمز که عینک آفتابی هم زده باشد فکر نکنید) بلافاصله در ذهن شما چه چیزی نقش می بندد؟
یک فیل
علت آن است که ذهن بر اساس تصاویر عمل میکند وقتی به خود می گویید نباید کتابتان را فراموش کنید با این حرف تصویری از فراموشی در ذهن خود ترسیم کرده اید و اگر چه شما می گویید که ( نباید) فراموش کنید با این حال ذهن شما باز هم براساس همان تصویر عمل میکند و نتیجه اینکه (کتابتان را فراموش می کنید) اما وقتی می گوییم (باید کتابم بیادم بماند) در این جا یک تصویر ذهنی از ( بیاد سپردن ) ترسیم کرده ایم که شما را در موقعیت بسیار بهتری از یادآوری قرار می دهد به بیان ساده ذهن در جهت عکس یک فکر عمل نمی کند و نمی تواند بکند.
بنابراین وقتی یک مربی فوتبال بر سر بازیکن خود داد می زند که ( توپ را لونده ) او را به زحمت انداخته است. وقتی به بچه خود میگویید که ( گلدان عتیقه مادر بزرگ را نشکنی ) با این حرف به استقلال این حادثه رفته اید.
به همین ترتیب کسی که میگوید (من نمی خواهم مریض باشم ) نبرد سختی را برای خوب شدن در پیش گرفته است و کسانی که ذهن خود را با این اندیشه ها پر می کنند که ) من نمی خواهم تنها باشم، من نمی خواهم ورشکسته باشم، و امیدوارم که کار را خراب نکنم ، پیوسته خود را در همان موقعیتهایی خواهند یافت که از آنها می گریخته اند.
خلاصه کلام : تفکر مثبت سازنده است. زیرا دارندگان این نوع تفکر تنها به آنچه که مطلوب آنهاست فکر میکنند و آنگاه الزاما به سوی این اهداف کشیده می شوند. همیشه به آنچه که می خواهید فکر کنید.
ضمیر ناهشیار ( ضمیر ناخودآگاه )
تا کنون صدها کتاب در زمینه قدرت ضمیر ناهشیار به رشته تحریر درآمده است به طور خلاصه هر چه که داریم باورهای ضمیر ناهشیار ماست تاثیر و قدرت ضمیر ناهشیار آن چنان بارز و روشن است که ویلیام جیمز پدر روان شناسی آمریکا از کشف آن به عنوان مهمترین یافته صد ساله اخیر یاد کرده است.
ضمیر ناهشیار و مجموع تمام اندیشه های هشیار ما تا به این لحظه و تمام اندیشه های دیگری است که از طریق تکرار و مداومت در ذهن ناهشیار به ودیعه گذاشته ایم و اینک شاهد نتایج حاصل از آن در زندگی خود هستیم.
برنامه های ضمیر ناهشیار مسئول تمام موفقیتها و شکستهای ما هستند بعلاوه صرف نظر از آن که باورهای ضمیر ناهشیار واقعا درست هستند یا نه برای ما در حکم واقعیت اند نتایجی که ما به آنها دست می یابیم پیوسته با آنچه برنامه های درونی ما حکم کرده اند سازگاری دارند به عنوان مثال اگر شما مدام به موفقیت فکر کنید آنگاه ناگزیر یک توقع ناهشیار موفقیت را در خود به وجود آورده اید که همان را جذب کرده و به نمایش خواهید گذاشت.
ضمیر ناهشیار توانایی معجزه آسایی برای حل مسائل دارد شما هم ممکن است این را تجربه کرده باشید که گاه ساعتها درباره حل یک مساله فکر میکنید و راه به جایی نمی برید بعد آن را کنار میگذارید و میخوابید و فردا صبح که بیدار می شوید می بینید که ذهن ناهشیار پاسخ مساله را پیدا کرده و آن را به ضمیر ناهشیار شما منتقل نموده است.
خلاصه کلام : بیایید بپذیریم که ما هر روز از طریق افکار خود برنامه های تازه ای هدف های خود را چنان در ضمیر ناهشیار خود بنشانید که گویی هم اینک به آنها رسیده اید مثل اگر میخواهید اعتماد به نفس بالا داشته باشید در تخیل خلاقه خود همیشه خود را سرشار از اعتماد به نفس ببینید. هدف خود را ( به دست آمده ) تصور کنید تا ضمیر ناهشیار شما ترتیب رسیدن به آن را فراهم کند. اگر می خواهید پولدار بشوید باز هم این هدف آرمانی را مرتب در ذهن خود تصویر کنید. به خود بگویید که هم اکنون هم از آن موفقیت و ثروت دلخواه لذت می برید تا ضمیر ناهشیار شما در جهت خواسته های شما عمل کند این اصل ، اصلی با ثبات و قطعی است. بعضی ها تمام زندگی خود را در تلاش یافتن توجیهات منطقی و توضیح چگونگی عملکرد این اصول هدر میدهند در حالی که دیگران عملا از قوانین ذهن برای رسیدن به تندرستی ، خوشبختی و ثروت استفاده میکنند اگر این اصول نتیجه می دهند، از آنها استفاده کنید، توجیه باشد برای بعد.
همه چیز از یک رویا آغاز میشود حامی رویای خود باشید. ترانه ای آمده است (اگر هرگز رویایی نداشته اید پس هیچ وقت هم رویایی که به حقیقت پیوسته باشد نخواهید داشت )
تمرین ذهنی
حال ببینم که چگونه میتوان از قوه تخیل برای بهبود کارآیی بهره گرفت. سال پیش یک آزمایش روی گروهی از دانش آموزان دبیرستانی انجام شد این دانش آموزان که از توانایی های نسبتا یکسانی برخوردار بودند برای این آزمایش که در زمینه مهارت پرتاب توپ بسکتبال به سبد بود ابتدا به سه گروه مجزا تقسیم شدند. گروه اول روزی یک ساعت و به مدت یک ماه به تمرین پرتاب آزاد پرداختند گروه دوم که گروه گواه این آزمایش بود در طی این مدت تمرینی انجام ندادند و بالاخره اعضاء گروه سوم روزی یک ساعت به طور ذهنی پرتاب آزاد را تمرین کردند پس از طی این دوره نتایج به این ترتیب بود:
اعضاء گروه اول به طور متوسط 2% پیشرفت کرده بودند گروه دوم 2% نزول نتایج را نشان دادند و کارنامه گروه سوم که فقط به تمرین ذهنی پرداخته بودند، حاکی از ۳/۵ درصد افزایش در بازده بود.
یافته های مهم اخیر ثابت کرده است که وقتی ما خود را در حال انجام عملی تجسم
می کنیم درست مثل آن موقعی که واقعا آن عمل را انجام میدهیم می توانیم برنامه های ذهنی خود را تغییر دهیم مغز ما برای ایجاد رفتارهای نو دست به تغییرات الکتروشیمیایی در سلولهای خود می زند.
از یک طرف ما میخواهیم که برنامه های سلولهای مغزیمان حتى الامكان كامل و بی نقص باشند و از طرف دیگر میدانیم که ذهن تنها جایی است که می توان هر کاری را در آن در حد کمال انجام داد.
این اصل بارها و بارها از طریق آزمایشات دقیق و کنترل شده به اثبات رسیده است. دکتر ماکسول مالنتر در کتاب معروف خود (سیبرنتیک روانی ) مثالهایی از بازیکناندارت و بسکتبال نقل کرده است که با استفاده از این تکنیکها به طور قابل ملاحظه ای
مهارتهای خود را بهبود بخشیده اند. قهرمانان المپیکها و ورزشکاران حرفه ای از فن عینی نگری شهودی استفاده میکنند بنابراین اصلا تعجبی ندارد که آنها را با چشم های بسته در وسط زمین بازی و در حال تمرین ذهنی رشته ورزشی خود ببینیم آنها مشغول نشاندن الگوهایی از کمال در ضمیر ناهشیار خود هستند که ارائه یک بازی پیشرفته را تضمین میکند البته منظور من انکار ارزش تمرینات عملی نیست بلکه تکرار و تاکید این واقعیت است که تصور ذهنی نتایج آرمانی به ما کمک میکند بسیار زودتر و با صرف تلاشی کمتر نسبت به ظرفیتها و تواناییهای خویش آگاهی پیدا کنیم.
خلاصه کلام : ارزش اساسی تمرین ذهنی در این است که ما را قادر به ارائه الگوهایی از عملکرد کامل و بدون نقص به سلولهای مغزیمان میکند
ما در سطح تخیل مرتکب اشتباه نمی شویم علاوه بر آن یاد می گیریم که اگر مرتبا نتایج نامطلوب را در ذهن تصویر کنیم چیزی جزء همان نتایج نصیب ما نخواهد شد. خیلی ها تمام زندگی خود را در فکر کردن به ترسها و هراسها می گذرانند و تازه تعجب می کنند که چرا همیشه گرفتار همان ترس ها و هراس ها می شوند.
از حالا به بعد عادت کنید که از طریق تخیل خود به پالایش توانایی های خود بپردازید. اگر میخواهید در یک کلاس تدریس کنید یا در اتاقی پر از افراد غریبه راه بروید یا یک تماس تلفنی مشکل بگیرید و یا برای اولین بار یک قایق بادبانی برانید، در هر حال قبل از هر چیز زمانی را به انجام بی عیب و نقص آن عمل در ذهن خود اختصاص دهید. موفق ترین مردم دنیا همین کار را میکنند شما هم به آنها بپیوندید.
ما چیزی را بدست می آوریم که انتظارش را داریم
انسان در زندگی همان چیزی را به طرف خود جذب میکند که انتظارش را دارد . ورزشکاری که به خود میگوید( برای برنده شدن باید حتما فلان گردن بند را به گردن بیندازم یا فلان کفش را بپوشم) و اصلا بدون اینها قادر به بردن نیست. اما آنچه به او قدرت برنده شدن را میدهد مسلما این عقاید خرافی نیست بلکه قدرت ذهن اوست. گربه های سیاه ، روزهای جمعه ، روزهای سیزدهم، راه رفتن زیر نردبان هم خرافاتی از این نوع هستند. پزشکان به این نتیجه رسیده اند که صرف نظر از نوع تشخیص و تجویزی که ارائه می شود، میان بهبودی بیماران و توقع آنها برای بهبودی یک همبستگی مثبت وجود دارد. دکتر کارل سیمونتون ضمن تحقیق روی بیماران مبتلا به سرطان در آمریکا با ذکر مثالهای متعدد به تشریح این مساله پرداخته است که چگونه بهبودی بیماران وی بازتاب میزان توقع آن ها برای بهبودی بوده است.
آنکه میگوید : ( مردم همیشه نسبت به من بی اعتنا هستند، با من بدرفتاری میکنند و مرا در جمع خود نمی پذیرند) خیلی زود متوجه این مساله می شود که زندگی واقعا با او این گونه تا خواهد کرد و آن که میگوید ( مردم با من همیشه به خوبی رفتار می کنند ) بعد از این هم شاهد همین رفتارها خواهد بود.
خلاصه کلام : این مثالها به ما چه می گویند؟ میگویند که ما حاکم بر خویشتن هستیم و افکار ما تعیین کننده زندگی ما هستند ما خود تصمیم میگیریم که چه چیزی را در ذهن خود جای دهیم و بنابراین تعیین کننده پیامد اعمال خود هستیم.
به دنبال کسانی بگردید که انتظار زندگی پر نشاط و متنوع داشته اند و اکنون زندگی را به کسالت می گذارنند یافتن آنها دشوار است زیرا کسی که واقعا در پی زندگی متنوع باشد خود به خود با کسالت بیگانه میشود به عبارت دیگر ما از زندگی همان چیزی را می گیریم که انتظارش را داریم.